تخت  سلیمان . [ ت َ ت ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) تخت  منسوب  به  حضرت  سلیمان  
: مگر تخت  سلیمانست  کز دریا سحرگاهان 
نباشد زی  که  و هامون  مگر بر باد جولانش . 
ناصرخسرو.
بر دل  پاکش غباری  بیگناه  از من  چراست 
دیو بی انصاف  بر تخت  سلیمان  چون  نشست . 
خاقانی .
و رجوع  به  تخت  سلیمانی  شود.