تخصص
نویسه گردانی:
TḴṢṢ
تخصص . [ ت َ خ َص ْص ُ ] (ع مص ) خاص گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد). || یگانه شدن به چیزی . (اقرب الموارد) (المنجد). || (اصطلاح علم اصول ) قسیم تخصیص . خروج شی ٔ از حکم بطبیعت و ذات نه بواسطه ٔ مخصص لفظی . مثلاً اگر گویند «دانشمندان پرهیزکار را اکرام کنید»، دو گروه از این حکم خارج اند:دانشمندان ناپرهیزکار که با قید لفظی «پرهیزکار» خارج شدند و آنرا تخصیص گویند، مردم نادان که بذاته ازتحت حکم خارجند و آنرا تخصص گویند و بعبارت دیگر تخصیص را خروج بواسطه ٔ دلیل لفظی و تخصص را خروج بواسطه ٔ دلیل لبی گویند. رجوع به کتابهای اصول فقه شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
[دسته ای از دانش های ژرف در یک چیز مادی یا بخشی از یک چیز که به خوبی انجام دادن هر کاری در باره ی آن را به دنبال دارد.] *** این واژه عربی است و پارسی ...
دانش برتر؛ فوق تخصص: این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ادیویژان ádivižân (سنسکریت: ádhivijnâna)**** فانکو آدینات 09163657861
تخصص یافتن . [ ت َ خ َص ْ ص ُ ت َ ] (مص مرکب ) کاردان و ماهر شدن در کاری یا دانش و یا هنری . رجوع به متخصص شود.