اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترحم کردن

نویسه گردانی: TRḤM KRDN
ترحم کردن . [ ت َ رَح ْ ح ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رحم کردن . بخشیدن و مرحمت نمودن . (ناظم الاطباء). رحم آوردن . شفقت کردن . دلسوزی کردن : حکایت امیر عادل سبکتکین با آهو ماده و بچه ٔ او و ترحم کردن بر ایشان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 199). این بخشایش و ترحم کردن بس نیکوست . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 201). هرچند درازل رفته بود که وی پیغمبری خواهد بود، بدین ترحم که بکرد نبوت وی مستحکم تر شد. (تاریخ بیهقی ایضاً).
خبیثی که بر کس ترحم نکرد
ببخشودبر وی دل نیکمرد.

(بوستان ).


ای کاش زخم سینه ٔ ما واکند کسی
شاید ترحمی بدل ما کند کسی .

سلیم (از آنندراج ).


دزد را دار کند راست ترحم بکنید
که عصا را ز کف کور گرفتن ستم است .

صائب (ایضاً).


زانتظار وعده ٔ وصلی توان کشتن مرا
آه ، آن بی رحم با من این ترحم هم نکرد.

میریحیی شیرازی (ایضاً).


بسیار مخور که نان هراسان از تست
بر خویش ترحمی کن این جان از تست .

میرالهی همدانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.