اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترساندن

نویسه گردانی: TRSANDN
ترساندن . [ ت َ دَ ] (مص ) ترسانیدن . تهدید. ارهاب . بیم دادن :
به لشکر بترسان بداندیش را
به ژرفی نگه کن پس و پیش را.

فردوسی .


همی کودکی بی خرد داندم
بگرز و بشمشیر ترساندم .

فردوسی .


کردند وعده ٔ دیگری زین به نیامد باورش
از غدر ترساند همی پرغدر دهر کافرش .

ناصرخسرو.


از کرم دان آنکه میترساندت
تا بملک ایمنی بنشاندت .

مولوی .


نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش
که سیل از سر گذشت آن را که می ترسانی از باران .

سعدی .


از ملامت چه غم خورد سعدی
مرده از نیشتر مترسانش .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.