ترغی
نویسه گردانی:
TRḠY
ترغی . [ ت ُ ] (ترکی ، اِ) بترکی ، گنجشک . (مؤید الفضلا). گنجشک . (آنندراج ). رجوع به ترغای شود.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) ...
ترقی . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه و بر 12هزارگزی شمال کدکن و 6هزارگزی شمال جاده ٔ ماشی...
نشریه ترقی عنوان دو نشریه سیاسی و اجتماعی در دوره قاجار و پهلوی بود. این نشریه نخستین بار در عصر مشروطه توسط میرزا محمدعلیخان طهرانی بهصورت هفتهای ...
طرقی . [ طَ ](ص نسبی ) منسوب به طرق که قریه ای است شهرک مانند و تا اصفهان بیست فرسنگ مسافت دارد. (الانساب سمعانی ).
طرقی . [ طَ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن ثابت بن محمد طرقی اصفهانی . متوفی بسال 520 هَ . ق . حافظی ماهر و محدثی آگاه بوده است . رجوع به انساب ...
طرقی . [ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان در 30هزارگزی شمال باختری قوچان و 5هزارگزی جنوب شوسه ٔ قوچان به شیروان ...
ترقی طلب . [ ت َ رَق ْ قی طَ ل َ ] (نف مرکب ) ترقیخواه . رجوع به ترقیخواه شود.
گلی ترقّی (با نام اصلی زهره مقدم ترقی)، (زاده ۱۷ مهر ۱۳۱۸) نویسنده ایرانی ساکن فرانسه است.[۱] از داستانهای قابل تأمل او میتوان به بیتا، بزرگبانوی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ترقی کردن . [ ت َ رَق ْ قی ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدرجات عالی رسیدن و سرافراز گردیدن . بلند و بزرگ شدن : فلک سرسبزت ار سازد، مرید بید مجنون شوک...