اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترق

نویسه گردانی: TRQ
ترق .[ ت َ رَ ] (اِ صوت ) ترغ . رجوع به تراغ و ترغ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ترق ترق . [ ت ِ رِ ت ِ رِ ] (اِ صوت ) حکایت آواز تیر سقف آنگاه که شروع به شکستن کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حکایت آواز برخورد دو چیز عمو...
طرق . [ طَ ] (ع مص ) زدن . || زدن به مطرقه . کوفتن . || فال سنگک زدن کاهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگ فال زدن . سنگ زدن کاهن . (زوز...
طرق . [ طَ رَ ] (ع مص ) نوشیدن آب مکدر را. یقال : طرق طرقاً. || توبرتو شدن پر مرغ . (منتهی الارب ). بر هم نشستن پر مرغ . (زوزنی ) (تاج المص...
طرق . [طَ رِ ] (ع ص ) فال سنگک گیرنده . رجوع به طرقات شود.
طرق . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طراق و طریق . (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) ج ِ اطرق . (اقرب الموارد).
طرق . [ طُ رَ ] (ع اِ) ج ِ طرقة.
طرق . [ طِ ] (ع اِ) پیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به عربی شحم است . (فهرست مخزن الادویه ). || (اِمص ) توانائی . (منتهی الارب ) (آنندراج )....
طرق . [ طُ رُ ] (ع اِ) ج ِ طریق . راهها.- وزارت طرق ؛ وزارتی که اداره ٔ شاهراه ها کند به ساختن و ترمیم . وزارت راه . (فرهنگستان ).|| نحوه ها....
طرق . [ طَ رَ ] (اِخ ) آبی است مر بنی وقبی را. (منتهی الارب ). موضعی است که تا وقباء پنج میل راه باشد. (معجم البلدان ).
طرق . [ طُ رُ ] (اِخ ) نام محلی در 16400متری مشهد، بین مشهد و جیم آباد، کنارراه مشهد به کاریز و برای کسی که از طریق نیشابور عازم مشهد باشد،...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.