اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترمزی

نویسه گردانی: TRMZY
ترمزی . [ ] (اِ) بهار عجم و آنندراج بیت زیر را از سیفی شاهد این کلمه آورده اند بدون معنی کردن کلمه ، و ظاهراً آوندی است شراب را :
یک ترمزی شراب که خوردم حکیم وار
آمد بجوش بحر دل و در فغان شدم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ترمذی . [ ت ِ م ِ ] (ص نسبی ) یا ترمدی به حرکات ثلاثه و کسر سیم یا ضم آن دو قول و ذال معجمه ، منسوب به شهر ترمذ که آن طرف جیحون است . ...
ترمذی . [ ت َ م َ ] (اِخ ) احمدبن الحسن بن جُنَیدب مکنی به ابوالحسن از حفاظ بود بشام و عراق سفر کرد و در مصر از سعیدبن حکیم بن ابی مریم و...
ترمذی . [ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن نصرالترمذی مکنی به ابوجعفر از فقهای شافعی بود که در زمان خویش از فقهای شافعی کسی در دیانت و ورع و زهد...
ترمذی . [ ت َ رَ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن یوسف سلمی مکنی بابواسماعیل ترمذی متوفی 270 هَ . ق . و ابن اثیر در «الکامل » او راصاحب تصانیف شم...
ترمذی . [ ت َ م َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن حسن (یاحسین )بن شیرالمؤذن الحکیم الترمذی الصوفی مکنی به ابوعبداﷲ از بزرگان مشایخ خراسان است از...
ترمذی . [ ت َ م َ ] (اِخ ) محمدبن عیسی بن سورةبن موسی بن ضحاک سلمی ضریر بوغی ترمذی ،حافظ مشهور، مکنی بابی عیسی . یکی از امامانی است که در ...
علی ترمذی . [ ع َ ی ِ ت ِ م َ ] (اِخ ) ابن رزین ترمذی خراسانی ، مکنّی به ابوالحسن . اصل او از ترمذبود و برخی او را هراتی دانند. وی استاد ابو...
علی ترمذی . [ ع َ ی ِ ت ِ م َ ] (اِخ ) ابن محمد ترمذی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به منجیک . شاعر شهیر نیمه ٔ دوم قرن چهارم هجری . وی بعد از...
ناصر ترمذی . [ ص ِ رِ ت َ م َ ] (اِخ ) ناصرالدین بن خواجه قطب الدین سرخسی . به روایت مؤلف روز روشن وی «به عین شباب در دور اکبر پادشاه به ...
صابر ترمذی . [ ب ِ رِ ت ِ م ِ ] (اِخ ) رجوع به ادیب صابر شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.