اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترنگ

نویسه گردانی: TRNG
ترنگ . [ ت ُ رَ ] (اِ) مرغ دشتی را گویند و آنرا تورنگ نیز نویسند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). مرغ و خروس صحرایی باشد که آنرا تذرو خوانند. (برهان ). تورنگ و تذرو و کبک . (ناظم الاطباء). و رجوع به تورنگ و تذرو شود. || بمعنی بندی خانه وزندان هم هست . (برهان ) (ناظم الاطباء). زندان . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ترنگ . [ ت َ / ت ِ رَ / رِ ] (اِ صوت ) بانگ کمان است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 281). صدا و آوازه ٔ کمان باشد به وقت تیرانداختن . (برهان ) (...
ترنگ . [ ت ِ رَ ] (ص ) خوب و خوش و زیبا و نکو را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). خوب و خوش و زیبا. (فرهنگ جهانگیری ). خوش و زیبا. (فرهنگ رشیدی...
ترنگا ترنگ . [ ت َ رَ ت َ رَ ] (اِ صوت مرکب )اسم صوت از ترنگ + الف واسطه + ترنگ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). صدای انداختن تیرهای پی در پی . (ب...
ترنگ سر. [ ت ُ رَ س َ ] (اِخ ) نام کوهی به مازندران . و رجوع بمازندران رابینو بخش انگلیسی ص 153 و ترجمه ٔ وحید ص 204 شود.
نیم ترنگ . [ ت َ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به نیم ترک شود.
ترنگ تپه . [ ت ُ رَ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان استراباد رستاق است که در بخش مرکزی شهرستان گرگان و 20 هزارگزی شمال خاوری گرگان قرا...
طرنگ . [ طُ رِ] (اِخ ) دهی از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان ، در 74هزارگزی جنوب خاوری بافت و 2هزارگزی خاور راه فرعی بافت به اسفند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.