اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تری

نویسه گردانی: TRY
تری . [ ت ُرْ را ] (ع ص ، اِ) دست بریده . (منتهی الارب ). دست بریده شده . (ناظم الاطباء). التری من الایدی ؛ المقطوعة. (المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تری . [ ت َ / ت َرْ ری ] (حامص )رطوبت را گویند. (برهان ) (انجمن آرا). رطوبت و بلت .(ناظم الاطباء). مقابل خشکی . (آنندراج ) : نخستین که آتش ز ج...
تری . [ ت َ ] (اِ) با یاء مجهول دیوار بسیار بلند و سدی که در پیش چیزی بکشند. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). بندروغ . (ناظم الاطباء). و ر...
تری . [ ت َ رْی ْ ] (ع مص ) درنگ نمودن . (منتهی الارب ). درنگی نمودن و سستی کردن .(ناظم الاطباء): تری فی الامر؛ تراخی فیه . (المنجد).
تری . (اِخ ) ۞ مرکز بخشی است در ولایت تارب ۞ واقع در پیرنه ٔ علیای فرانسه و بر کنار رود بائیز که 1130 تن سکنه دارد و رجوع به تارب شود.
تری رم . [ ت ْ رِ ] (اِ) ۞ در آن زمان (زمان داریوش بزرگ ) کشتی بزرگی بود که پاروزنهای آن به سه صف در سه طبقه جا میگرفتند(ایران باستا...
تری فزای . [ ت َ ف َ ] (نف مرکب ) که در مزاج تری افزاید : و غذاهای لطیف زودگوار و تری فزای باید داد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و طعامهای تری فزا...
تری فون . [ ت ْ ف ُ ] (اِخ ) ۞ مرحوم پیرنیا در ایران باستان ج 3 از دو نفر بنام تری فون ذکر میکند یکی در ص 2089 در شرح سلسله ٔ سلوکی های سو...
تری فون . [ ف ُ ] (اِخ ) ۞ پیرنیا در شرح حال بطالسه آرد: پس از بطلمیوس سوم بطلمیوس چهارم ، فیلوپاتر به تخت نشست (221 - 204 ق . م ) ... فی...
پلین تری . [ پْلی / پ ِ ت ِ ] (اِخ ) ۞ یکی از اعیاد آطن (اثینه ) بود که به افتخار می نروا اقامه میشد و آن روز مجسمه ٔ ربةالنوع مزبور را شستش...
تری تخم . [ ت ْ ت َ ] (اِخ ) ۞ پسرویدرن و برادر استاتیرا (زن اردشیر پسر داریوش دوم ). که آمس تریس دختر داریوش را بزنی گرفت و چون پدرش در...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.