تزیین  دادن . [ ت َ زْ دَ ] (مص  مرکب ) آراستن . آرایش  دادن . زینت  دادن  
: مسافری  تو و گرد جهان  مسافروار
همی  شوی  و جهان  را همی  دهی  تزیین . 
امیر معزی  (از آنندراج ).
ادب  ملاحظه  می کرده ام  که  تا غایت 
نداده ام  به  ثنای  تو شعر را تزیین . 
آصفخان  جعفر (از آنندراج ).
و رجوع  به  تزیین  در همین لغت نامه  شود.