اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تسویة

نویسه گردانی: TSWY
تسویة. [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). راست و برابر کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). برابر کردن .(از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): سویت المعوج فمااستوی . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
- تسویةالبیوت ؛اصطلاح نجومی ، صاحب غیاث اللغات و به نقل از او صاحب آنندراج در ذیل تسویدالبیوت ۞ آرند: باصطلاح منجمین آن است که شکل دوازده خانه ٔبروج بر تخته یا کاغذ کشند و مطابق بودن کواکب در برج فلکی در هر خانه ٔ آن اسم کوکب نویسند و در آن شکل نظر کرده نحوست و سعادت طالع مولود دریافت نمایند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به التفهیم بیرونی چ جلال همائی صص 309 - 311 و تسویت شود. || برابر کردن و هر دو را بر یک مثل نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). سوی بینهما؛ جعلها مثلین . (متن اللغة). تعدیل کردن میان دو چیز: سواه ُ به و سوّی بینهما؛ عدَّل . (اقرب الموارد) (از المنجد). || مثل آن ساختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة): سواه به ؛ جعله ُ مثله ُ (متن اللغة). || راست ساختن چیزی را. (از اقرب الموارد). راست ساختن چیزی را و همین معنی به مطلق عمل آید چنانکه گویند: الابار یسوی ّ الابر؛ سوزن ساز سوزن را راست کرد. (از المنجد). || هلاک شدن در زمینی : سویت علیه الارض (مجهولا)؛ هلاک شد در آن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). هلاک شدن در زمین و مدفون شدن درآ ن . (از المنجد). || خشک و بی گیاه شدن زمین : سوی ارضهم ؛ صارت جدباء. || معتدل شدن . || مستقر و مستولی شدن . || پیش آمدن . || نیکو شدن . || به منتهای قدرت جوانی رسیدن : سوی فلان ؛ بلغ اشده ُ و انتهی شبابه . بسوی کسی روی آوردن : سواه قصد قصده ُ. (از متن اللغة).و رجوع به تسوی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تسویة. [ ت َ س ْ ی َ ] (ع مص ) از: («س و ء») عیب کردن کسی را و منسوب به بدی کردن و بد گفتن . (منتهی الارب ). و رجوع به تسوئة و تسوی ٔ شود.
تسویه . [ ت َ س ْ ی َ ] (ع اِ) تسویة. مأخوذ از عربی ، راست کردگی و درست کردگی و برابری . (ناظم الاطباء).
تثویة. [ ت َ وِ ی َ] (ع مص ) مقیم گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقیم گردانیدن . (تاج المص...
تسوئة. [ ت َ وِ ءَ ] (ع مص ) تباه کردن چیزی را. (از المنجد). || عیب کردن کسی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). عیب کردن و توبیخ کردن ...
تصویة. [ ت َص ْی َ ] (ع مص ) خشک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خشک کردن پستان ناقه ز بهر فربهی . (تاج...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آنرن ãnren (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
تصویح . [ ت َص ْ ] (ع مص ) خشک گردانیدن آفتاب نبات را. (تاج المصادر بیهقی ). خشک گردانیدن نبات را. (زوزنی ). خشک ساختن گیاه را. (منتهی ال...
بی حساب کردن - برابر کردن -برابرشدن
تسویه یعنی «مساوی کردن، یکسان کردن، همسطح کردن (مثلاً زمین ناهموار را)» و تسویه‌حساب به معنای «ایجاد تعادل و موازنه در حساب» است. این ترکیب به معنای م...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: آنرنیا ānrenyā (سنسکریت: ānrenya)***فانکو آدینات 09163657861
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.