تشبیح
نویسه گردانی:
TŠBYḤ
تشبیح . [ ت َ ] (ع مص ) پهن کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (ازالمنجد). پهناور گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بزرگسال شدن ، پس یک کالبد را دو دیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). پیر شدن و بر اثر ناتوانی چشم ، شخصی را دو شخص دیدن . (از المنجد).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۶ ثانیه
تشبیه . [ ت َ ] (ع مص ) مانند کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرتل partal (پشتو: partalal) وینازش vināzeŝ (پهلوی: vināxtan تشبیه کردن) سمیت samit (سنسکریت: sammiti) ***فانکو ...
تشبیه گر. [ ت َ گ َ ] (ص مرکب ) مانندکننده ٔ چیزی به چیزی دیگر : تشبیه گران سخن آرای به صد قرن شبه تو نیابند ز اقران و ز اشباه .سوزنی (دیوا...
حرف تشبیه . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف شکل . حرف شبه . حرف شکل و شبه . شمس قیس در عنوان حرف شکل و شبه گوید: سین و الف ...
: تشبیه تمثیل: در این نوع تشبیه وجه شبه از امور متعدد انتزاع شده، لذا دارای تفصیلی است که نیازمند ژرف اندیشی می باشد.
تشبیه تمثیل از رساترین انواع ت...
تشبیه کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به چیزی شبیه و مانند کردن . (ناظم الاطباء) : و حکما تن مردم را تشبیه کرده اند به خانه ای که...
ادات تشبیه . [ اَ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلمه ایست ماننده کردن چیزی را بچیزی و صاحب غیاث اللغات گوید: لفظی که بر تشبیه دلالت ...