تشویر دادن . [ ت َش ْ دَ ] (مص مرکب ) شرمگین کردن . خجل کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا)
: کند لطائف طبع تو بحر را حیران
دهد شمائل حلم تو کوه را تشویر.
انوری (از آنندراج ).
ز مکر طاعن طاعون گرفته ایمن باش
که بانگ سگ ندهد نور ماه را تشویر.
بدر جاجرمی .
و رجوع به تشویر شود.