اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تصلیة

نویسه گردانی: TṢLY
تصلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ص ل و») دوم آمدن اسب در سبق . (تاج المصادر بیهقی ). دوم اسب رهان گردیدن یعنی تالی شدن سابق را. || راندن خر ماده را و درآوردن بر راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نماز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار)(ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نماز گزاردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || درود دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درود فرستادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). درود گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (از «ص ل ی ») در آتش افکندن و سوختن . (تاج المصادر بیهقی ). در آتش درآوردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). به آتش درانداختن و به آتش درآوردن و مقیم گردانیدن درآن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): و تصلیةُ جحیم . (قرآن 56 / 94). || راست کردن چوب به آتش . (تاج المصادر بیهقی ). راست کردن عصا و چوب را به آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تسلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) از: («س ل و») اندوه ببردن و سلوت فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ). سلوة دادن و سلوة فرمودن . (زوزنی ). خرسندی و بی پژم...
تصلیح . [ ت َ ] (ع مص ) نیکو کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تسلیح . [ ت َ ] (ع مص ) رُب ِ سُلح را بر خیک روغن مالیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || شمشی...
تسلیه بخش . [ ت َ ی ِب َ ] (نف مرکب ) هر چیز که موجب تسکین و تسلی گردد. (ناظم الاطباء). آرام کننده . تسکین دهنده ٔ درد و غم . آرامش دهنده . ...
تسلیح اخلاقی . [ ت َ ح ِ اَ ] (اِخ ) جمعیتی است که اساس آن بر چهار اصل استوار است و آن چهار اصل عبارتند از: 1 - راستی مطلق . 2 - پاکیزگی ی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.