اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تعظل

نویسه گردانی: TʽẒL
تعظل . [ ت َ ع َظْ ظُ ] (ع مص ) گرد آمدن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). جمع شدن قوم بر کسی و گفته اند گرد آمدن بر کسی برای مضروب ساختن وی . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تعذل . [ ت َ ع َذْ ذُ ] (ع مص ) نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اعتاب . (اقرب الموارد).
تعزل . [ ت َ ع َزْ زُ ] (ع مص ) به یکسو شدن و کناره گزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تعضل . [ ت َ ع َض ْ ض ُ ] (ع مص ) چیره گردیدن بیماری بر طبیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلبه کردن بیماری بر اطباء. (از اقرب الموارد).
تأزل . [ ت َ ءَزْ زُ ] (ع مص ) تنگ شدن سینه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تأزق شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.