اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تعقیة

نویسه گردانی: TʽQY
تعقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورانیدن چیزی به بچه ٔ نوزاده تا بیرون آورد آنچه در شکم وی باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تیر به هوا درانداختن . (تاج المصادر بیهقی ). انداختن تیر در هوا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دور برشدن مرغ در پریدن . (تاج المصادر بیهقی ). بلند پریدن مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تاقیه . [ ی َ ] (اِ) از وسائل آرایش مو که زنان شوهردار بکار برند. (فرهنگ پیانکی ).
طاغیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث طاغی . || سخت ستمکار. (منتهی الارب ). و بدین معنی تاء آخر کلمه را برای مبالغه بکلمه می افزایند. بیدادگر. (مهذ...
طاقیه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) نوعی کلاه بلند مخروط شبیه بکلاه فعلی درویشان . قسمی از کلاه : طاقیه ٔ ترکمانی ؛ کلاه نظامیان عثمانی . عرقچین . || ...
طاقیه دوز. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) کسی که طاقیه کند. آنکه طاقیه سازد. رجوع به طاقیه شود : من که چون قالب بی جان شدم از سوز جگرهست سود...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.