تعلیف
نویسه گردانی:
TʽLYF
تعلیف . [ ت َ ] (ع مص ) علفة برآوردن طلح : علف الطلح تعلیفاً، و هذا نادرة لانه انما یجی ٔ لهذا افعل . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گره بستن و پاشیده شدن شکوفه ٔ طلح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || علف دادن به ستور. (ناظم الاطباء). علف خورانیدن ستور و جز آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
- ایام تعلیف ؛ هنگام علف دادن . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تألیف تقییدی . [ ت َءْف ِ ت َق ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ترکیب دو کلمه با یکدیگر بطوری که بحد جمله ٔ کامل نرسد. در مقابل تألیف خبری که ...