تغلی
نویسه گردانی:
TḠLY
تغلی . [ ت َ غ َل ْلی ] (ع مص ) غالیه بکار داشتن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). خضاب کردن در غالیه و آلودن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تغلل . (اقرب الموارد). و رجوع به تغلل و تغلف شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تغلی . [ ت ُ غ ُ ] (اِ) بره یکساله . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (یادداشت مرحوم دهخدا). در گناباد خراسان بره ٔ یکساله ، از نوع میشینه را گویند.- بره ...
تقلی . [ ت ُ ] (اِ) گوسفند ششماهه را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). و این ترکی است چه در فارسی قاف نیست و اگر در لغت...
تقلی . [ ت َ ق َل ْ لی ] (ع مص ) دشمنی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || غلطیدن بر فراش . (از ...
تقلی . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری که در بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقع است ، 700 تن سکنه دارد و محصول آنجا غلات و برنج است ....