اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تفت

نویسه گردانی: TFT
تفت . [ ت َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش تفت در شهرستان یزد است . این قصبه در دامنه ای که ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1200 گز است قرار دارد. آب آنجا از قنات و شغل مردم زراعت و گله داری است و در حدود 7100 تن سکنه دارد. در این قصبه بخشداری و شهرداری و آمار و بهداری و ژاندارمری و آموزش و پرورش و بیمه وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). و رجوع بماده ٔ قبل شود :
تفت رشک ریاض رضوان است
که در او جای میر قرآن است .

وحشی (از آنندراج ).


چون بیان معنی از تفت نصیری میرود
هست صد چاکر چو سعدالدین تفتازانیم .

محسن تأثیر (ایضاً).


تفت است فرشته بلبل او
سرتفته ز آتش گل او
یک تفت گل است این گلستان
چون حلقه ٔ خط لاله ٔ رویان
یا در نظر حقیقت آیین
تفتی است ز میوه های شیرین .

(ایضاً).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تفت . [ ت َ ](اِ، ق ) گرم . (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گرم و گرمی و حرارت باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). در اوستا تفته ۞ (گ...
تفت . [ ت َ ] (اِخ ) نام موضعی است از مضافات یزد. (فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (از آنندراج ) (برهان ). از کمال صفای هوا جا...
تفت دادن . [ ت َ دَ ] (ع مص ) کمی در تابه برشته کردن . کمی سرخ کردن . بی روغن و آبی حرارت دادن به چیزی ، در ظرفی برآتش نهاده . در آشپزی ...
بیخ تفت یزدی . [ خ ِ ت َ ت ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) شوکران . (یادداشت بخط مؤلف ). بفارسی اصل الشوکران . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.