اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تقی

نویسه گردانی: TQY
تقی . [ ت َ ی ی ] (ع ص ) پرهیزکار. (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، اتقیاء و تُقواء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بمعنی ترسنده از خدا و مجازاً بمعنی پرهیزکار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
از تقی دین طلب ز رعنا لاف
از صدف دُر طلب ز آهو ناف .

سنایی .


قصدآن کرده بود که ذیل عفاف و جیب صلاح و نفس تقی و عرض نقی این بنده را... به لوث خبث و فجور خود ملطخ گرداند. (سندبادنامه ص 77).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
تقی شوشتری . [ ت َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) از شعرا و علمای ایران است وی به هندوستان مهاجرت کرد و در خدمت اکبرشاه مأمور تهیه ٔ نثری از شاهنامه شد...
تقی اصفهانی . [ ت َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) وی برای کسب کمالات به هندوستان سفر کرد و مدتی در خدمت ابراهیم قطب شاه درآمد و سپس به حج رفت و ...
تقی اصفهانی . [ ت َ ی ِ اِ ف َ ](اِخ ) وی به هندوستان رفت و در خدمت جهانگیر شاه درآمد و مربی شاهزاده پرویز گردید. این بیت از اوست :آن خون ...
حاج محمد تقی . [ م ُ ح َم ْ م َت َ ] (اِ مرکب ) تفنگ حاج محمد تقی . قسمی از تفنگ .
حسن تقی زاده . [ ح َ س َ ن ِ ت َ دَ ] (اِخ ) رجوع به تقی زاده شود.
بنه تقی کوشکی . [ ب ُ ن َ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب بخش اندیمشک است که در شهرستان دزفول واقع است . و دارای 100 تن سکنه است . ساکنین...
امام محمد تقی . [اِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ت َ ] (اِخ ) محمدبن علی (ع ). امام نهم شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشری . رجوع به محمد... شود.
تقی مازندرانی . [ ت َ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) میرزا... از شعرای ایران است و این بیت از اوست :ز دام اشک چون پروانه فارغبال میگردم چراغ هرکه روش...
قشلاق تقی بیک . [ ق ِ ت َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فرورق بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 16500 گزی شمال باختری خوی و 2500 گزی شوسه ٔ خوی ...
مکینه حاج تقی . [ م َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به مکینه لاری شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۹ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.