اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تک

نویسه گردانی: TK
تک . [ ت ِ ] (اِ) تکه ٔ طعام باشد که بعربی لقمه خوانند. (برهان ). تکه ٔ طعام باشد و آنرا کراس نیز خوانند و بتازی لقمه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء). || بمعنی پیش و نزدیک هم آمده است . (برهان ). بمعنی پیش باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). پیش و نزدیک . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
یک تک . [ ی َ / ی ِ ت َ ](ص مرکب ، ق مرکب ) به یک روش دویدن . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اصطلاحی است که در کرمان بیشتر کاربرد دارد. به معنی پیاده شو است.این واژه حالت دستوری دارد.
تک رو. [ ت َ رَ / رُو ] (نف مرکب ) در تداول امروز تک رونده . خودسر. که توجهی به تصمیم دسته جمعی افراد گروه نکند. سرکشی کننده از عقاید دیگران...
تک لو. [ ت َ ] (اِ مرکب ) (از: تک = واحد+ لو = خال ) نامی است که در ورقهای بازی به آس که یک خال دارد نهند.
تک لپه . [ ت َ ل َپ ْ پ َ /پ ْ پ ِ ] (اِ مرکب ) اصطلاح گیاه شناسی در تقسیم بندی گیاهان که در دانه ٔ آنها فقط یک لپه است مانند گندم و خرما. ای...
تک پا. [ ت ُ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در تداول عوام زمانی کوتاه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): یک تک پا رفتم بدیدن فلان . (یادداشت ایض...
تنها راه به تک راه گیرند بر آب و آتش بدندان بدرند پولاد و مرمر. عنصری (از آنندراج ).
غرم تک . [ غ ُ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه مانند میش کوهی بدود : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله گوردن .منوچهری .
نرم تک . [ ن َ ت َ ] (ص مرکب ) اسبی که نرم رود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.