اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلب

نویسه گردانی: TLB
تلب . [ ت َ] (ع اِ) زیان و هلاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : تباً له و تلباً؛ ای الزمه اﷲ هلاکاً و خساراً. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ترقی طلب . [ ت َ رَق ْ قی طَ ل َ ] (نف مرکب ) ترقیخواه . رجوع به ترقیخواه شود.
نام طلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) طالب نام . نامجو. جویای نام . که جویا و خواستار شهرت و آوازه است . شهرت طلب .
نان طلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) گدا. آنکه قوت و غذا از دیگران می طلبد. || که پی کسب رزق و تأمین معاش شود. || مال دوست . پول پرست . مقاب...
کس یا چیزی که به عافیت طلبی عادت یا گرایش دارد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سلطنت طلب . [ س َ طَ ن َ طَ ل َ ] (نف مرکب ) سلطنت طلب کننده . || آنکه طرفدار حکومت سلطنتی باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
مجال طلب . [ م َطَ ل َ ] (نف مرکب ) فرصت طلب : و شک نیست که دمنه مجال طلب و مضرب و نمام است . (کلیله و دمنه ).
محال طلب . [ م ُ طَ ل َ ] (نف مرکب ) آنکه کارهای ناشدنی و دشوار یا امور ناصواب بجوید : اتفاق افتاد که او با زنی دراززبان کاهل محال طلب درم...
مقام طلب . [ م َ طَ ل َ ] (نف مرکب ) مقام جو. جوینده ٔ مقام . طالب مقام . آنکه پیوسته خواهد از مناصب و مشاغل فروتر به مناصب و مشاغل بالاتر دست...
رامش طلب . [ م ِ طَ ل َ ] (نف مرکب ) طلبنده ٔ رامش . خواهنده ٔ رامش . خواهنده ٔ عشرت و طرب و شادی . شادی خواه . عشرت طلب . جوینده ٔ خوشی . رامشجو.ر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.