اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلی

نویسه گردانی: TLY
تلی . [ ت ُ ] (اِ) دست افزار و دست افزاردان سرتراشان و حجامان باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج )(ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔ منیری ). || کیسه ای که خیاطان سوزن و ابریشم و انگشتوانه در آن نهند. (از برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
بدیده ٔ تللی سوزنم که سوزنیم
نیم چو سوزن درزی نهان میان تلی .

سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 296).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
طلی کردن . [ طِ لا ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ اندودن . (زمخشری ). مالیدن . (زمخشری ). بیالودن . (دستور اللغة) : نارنج چو دو کفّه ٔ سیمین ترازوهر دو ز...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.