اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تمسک

نویسه گردانی: TMSK
تمسک . [ ت َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت سر که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و370تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
تمسک .[ ت َ م َس ْ س ُ ] (ع مص ) چنگ درزدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ...
تمسک ذمه . [ ت َ م َس ْ س ُ ک ِ ذِم ْ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سند ذمه . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تمسک کردن . [ ت َ م َس ْ س ُ ن ُ / ن ِ ] (مص مرکب ) چنگ در زدن . اعتصام : به موالات این دو رکن شریف هم تمسک کنم هم استظهار. خاقانی .رجوع ...
تمسک جستن . [ ت َ م َس ْ س ُ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دست آویز جستن : او به معاذیر زورو اقاویل غرور تمسک جست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ...
تمسک دادن . [ ت َ م َس ْ س ُ دَ ] (مص مرکب ) ترده و سند دادن . (ناظم الاطباء).
تمسک داشتن . [ ت َ م َس ْ س ُ ت َ ] (مص مرکب ) ترده و سند داشتن و دست آویز داشتن . (ناظم الاطباء).
تمسک نمودن . [ ت َ م َس ْ س ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تمسک کردن : و اگر خسکی در راه افتد و یا بالایی تند پیش آید بدان تمسک توان نم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.