اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تن

نویسه گردانی: TN
تن . [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ درجه ٔ بلندی و پستی صدا و آواز، مایه . (از فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۹ ثانیه
گره تن . [ گ ِ رِه ْ ت َ ] (اِ مرکب ) عنکبوت . (آنندراج ). رجوع به کارتن و کارتنه شود.
گری تن . [گ َ ت َ ] (اِ مرکب ) عنکبوت را گویند و گره تن هم آمده . (آنندراج ). رجوع به گره تن و کارتن و کارتنک شود.
نرم تن . [ ن َ ت َ ] (ص مرکب ) املس . که تنی نرم و لطیف دارد. عرصم . عرصام . عراصم : شبوط؛ نوعی ماهی نرم تن خردسر باریک دم گشاده میان برشکل ...
نمک تن . [ ن َ م َت َ ] (ص مرکب ) که تنی به رنگ نمک دارد : گر پیش ما به بوی بنفشه برد نمک تیغش نمک تن است به رنگی بنفشه وار.خاقانی .
نیک تن . [ ت َ ] (ص مرکب ) اسبی که پوست تن وی براق بود. (ناظم الاطباء).
نیم تن . [ ت َ ] (اِ مرکب ) نیم تنه . آرخالق . (برهان قاطع). جامه ٔ دامن و آستین کوتاه که نیم تنه نیز گویند و به کنایه و مجاز لنگ رانیز گویند....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یا تناز ... واژگون شده از ناز تن می باشد... دارنده ی تنی که لطیف و چشمگیر می باشد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فام تَن. (زیست شناسی) ساختاری رشته ای (یا طناب مانند) که درهستهٌ یاختهٌ در حالِ تقسیم مشاهده می شود و حامل اطلاعات ژنی است. مترادفِ این واژه در زبان ا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.