تنجی
نویسه گردانی:
TNJY
تنجی . [ ت َ ن َج ْ جی ] (ع مص ) جستن زمین بلند را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ناشناسا کردن جهت چشم زخم رسانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تنجی . [ ت ُ جی ی ] (ع اِ)نوعی از مرغان . (منتهی الارب ). نام مرغی . (ناظم الاطباء). ضرب من الطیر. (قاموس ، از ذیل اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
طنجی . [ طَ جی ی ] (ص نسبی ) منسوب بشهر طنجه . (سمعانی ).
علی طنجی . [ ع َ ی ِ طَ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن تمیم طنجی مکناسی . فقیه و حافظ و عالم فرایض بود و در سال 734 هَ . ق . درگذشت . او راست : ت...