اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تن زن

نویسه گردانی: TN ZN
تن زن . [ ت َ زَ ] (نف مرکب ) خاموش شونده که فاعل است . (برهان ذیل تن زدن ). تن زننده . کاهل . تن آسان :
کاهلی پیشه کردی ای تن زن
وای آن مرد، کو کم است از زن .

سنائی .


تن مزن پاس دار مر تن را
زآنکه بر سر زنند تن زن را.

سنائی .


خواست وقتی به عجز دینداری
ازیکی مالدار دیناری
گفت ار حق پرستی ای تن زن
دین ودنیا ز حق طلب نه ز من
گفت دین هست نیک و دنیا بد
نیک از او خواستن ، بد از تو سزد
که مرا گفته اند کز پی دل
حق ز حق خواه و باطل از باطل .

سنائی .


رجوع به تن زدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
منظور از ریخت تن زن یا شکل کالبد و بدن انسان ماده، نحوه شکل استخوان‌بندی، ساختار ماهیچه‌ها و توزیع چربی‌ها در بدن این جنس از انسان می‌باشد. شکل کامل و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.