اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگ برکشیدن

نویسه گردانی: TNG BRKŠYDN
تنگ برکشیدن . [ ت َ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تنگ اسب را محکم بستن . آماده ٔ سواری و کار ساختن اسب را. زین را بر اسب استوار کردن . آماده ٔ حرکت و کارزار شدن :
همه اسب را تنگها برکشید
همه گرد بر گرد لشکر کشید.

فردوسی .


سواران سبک برکشیدند تنگ
گرفتند شمشیر هندی به چنگ .

فردوسی .


مهرگانت خجسته باد و دلت
برکشیده بر اسب شادی تنگ .

فرخی .


چون گرفتی فراز و پست و نشیب
برکش اکنون بر اسب رفتن تنگ .

ناصرخسرو.


هین منشین بیهده مسعودسعد
برکش بر اسب قضا تنگ تنگ .

مسعودسعد.


رجوع به تنگ کشیدن و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.