گفتگو درباره واژه گزارش تخلف توآس نویسه گردانی: TWʼAS توآس . [ ت ُ ] (اِخ ) ۞ از سرداران اسکندر که پس از فتح گدروزی به ولایت آن گماشته شد و اندکی بعد درگذشت . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1859-1861 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی طواس طواس . [ طَ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (معجم البلدان ). طواس طواس . [ طَ ] (ع اِ) شبی از شبهای محاق . || تشت که بدان آب خورند. (منتهی الارب ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود