اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تورء

نویسه گردانی: TWRʼ
تورء. [ ت َ وَرْ رُءْ ] (ع مص ) فراگرفتن زمین کسی را: تورأت علیه الارض ؛ فراگرفت او را زمین . حکاه ابن جنی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طور عبدین . [ رِ ع َ ] (اِخ ) شهرکی است از اعمال نصیبین به کمره ٔ کوهی مشرف بر آن و متصل بکوه جودی و آن قصبه ٔ (مرکز) شهری است بدانجای ....
طور هارون . [ رِ ] (اِخ ) کوهی که هارون برادر موسی بدانجا مدفونست . (برهان ). کوهیست بلند در جنوب بیت المقدس و قبر هارون بدانجاست . وی یا برا...
نخل طور. [ ن َل ِ ] (اِخ ) درختی که موسی علیه السلام را در وادی ایمن به حوالی کوه طور تجلی انوار حق تعالی بر آن درخت مشاهده شده بود. (...
طور ثابور. (اِخ ) رجوع به ثابور شود.
چراغ طور. [ چ َ / چ ِ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از تجلی که بر موسی علیه السلام بر کوه طور شده بود. (آنندراج ). آتش طور. روشنی که ...
تور انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) افکندن و گستردن تور در زمین و هوا و آب برای گرفتن مرغ و ماهی . (از یادداشتهای به خط مرحوم دهخدا).- به ...
این واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آن اینهاست: یَواکِم، بوئیت، یوزیم (اوستایی) ژوئیت (اوستایی: چوئیت) اَپیگومان، ایوَر (پهلوی) یَستیام (سنسکریت: یَ...
این واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آن اینهاست: یَواکِم، بوئیت (اوستایی) ژوئیت (اوستایی: چوئیت) اَپیگومان، ایوَر (پهلوی) یَستیام (سنسکریت: یَتسَتیَم...
لاله ٔ طور. [ ل َ / ل ِ ی ِ ] (اِخ ) کنایه از آتش طور است . (آنندراج ) : اگر چه لاله ٔ طور است روی روشن اوچراغ صبح بود با بیاض گردن او.صائب ...
نخله ٔ طور. [ ن َ ل َ / ل ِ ی ِ ] (اِخ ) نخله ٔ کلیم . نخل ایمن . نخل طور. درختی که موسی در وادی مقدس مشتعل دید و از آن نغمه ٔ «انی انا اﷲ» ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.