تورم
نویسه گردانی:
TWRM
تورم . [ ت َ وَرْ رُ ] (ع مص ) برآماهیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آماسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آماسیدن پوست . (از اقرب الموارد). تهبج . انتفاخ . ورم کردن . باد کردن . برآماسیدن . برآماهیدن . (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). آماس شدن و بینی پرباد کردن . (آنندراج ). || (اِ) آماس و ورم . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
تورم . [ ت َ رَ ] (ع اِ) از انواع مرغان بلندپای دره ٔ نیل است . تورم برای بدست آوردن غذا تا دهان تمساح هم می رود. (از لاروس ). طیرالتمساح ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: زماک zamāk (سغدی: ذماک żamāk)***فانکو آدینات 09163657861