تورم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        TWRM 
    
							
    
								
        تورم . [ ت َ وَرْ رُ ] (ع  مص ) برآماهیدن . (تاج  المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آماسیدن . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). آماسیدن  پوست . (از اقرب  الموارد). تهبج . انتفاخ . ورم  کردن . باد کردن . برآماسیدن . برآماهیدن . (یادداشت  بخطمرحوم  دهخدا). آماس  شدن  و بینی  پرباد کردن . (آنندراج ).  ||  (اِ) آماس  و ورم . (ناظم  الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        تورم . [ ت َ رَ ] (ع  اِ) از انواع  مرغان  بلندپای  دره ٔ نیل است . تورم  برای  بدست  آوردن  غذا تا دهان  تمساح  هم  می رود. (از لاروس ). طیرالتمساح  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: زماک zamāk (سغدی: ذماک żamāk)***فانکو آدینات 09163657861