تولی
نویسه گردانی:
TWLY
تولی . (اِ) رجوع به چاکشو شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تولی . (اِ) به زبان مغولی به معنی آینه است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تولی (اِخ ) شود.
تولی . [ ](اِ) این کلمه در این بیت عنصری آمده و در لغتنامه هایی که در دسترس ما بود و حتی در دیوان عنصری که تصحیح شده و مشکلات آن را...
تولی . [ ت َ وَل ْ لی ] (ع مص ) ولی ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ولایت راندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )....
تولی . [ ت َ وَل ْ لا ] (ع اِ) دوستی . یقال :انه لبین التولی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). قرب . (اقرب الموارد). رجوع به تولا و ماده ٔ ق...
تولی . (اِخ ) تولوی . یکی از پسران چنگیز و مؤسس خاندان تولی است که در مغولستان حکومت کردند (1248-1634 م .). (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ...
تولی . (اِخ ) ۞ دختر سرویوس تولیوس ۞ ششمین پادشاه روم (578-534 ق . م .) و همسر تارکن جاه طلب ۞ هفتمین پادشاه روم بود. وی برای رسیدن ...
تولی . [ ت َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرکوه است که در بخش ریوش شهرستان کاشمر واقع است و 833 سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
تولی . (اِخ ) دهی از دهستان ترگور است که در بخش سلوانای شهرستان ارومیّه واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تولی کردن . [ ت َ وَل ْ لی ک َ دَ ] (مص مرکب )دوستی کردن . روی آوردن . خلاف تبری کردن : پس از رسول تولی مکن به هیچ کسی مگر به آل رسول ...
جزیره ٔ تولی . [ ج َ رَ ی ِ ] (اِخ ) همان جزیره ٔ ثولی است . رجوع به این کلمه شود.