اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تون

نویسه گردانی: TWN
تون . (اِ) روده ٔ پاک نکرده را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). روده ٔ گوسفند که در او سرگین بود. (شرفنامه ٔ منیری ). || قرارگاه نطفه را نیز گفته اند که زهدان باشد. (برهان ). زهدان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قرارگاه نطفه در رحم که زهدانش نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). زهدان و قرارگاه نطفه و رحم . (ناظم الاطباء). || سوراخ حمام . || جای سرگین انداختن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به معنی گلخن حمام هم آمده است و در عربی نیز گلخن هم این نام دارد. (برهان ). گلخن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گلخن حمام . (ناظم الاطباء). جائی در زیر خزانه ٔ آب گرم حمام برای سوزاندن سوخت تا آب خزانه گرم شود. گولخ . گلخن . آتشخانه ٔ حمام . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پهلوی تون ۞ (تنوره . دودکش ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
گرمابه ٔ زبون را در تیرماه تونی
هستی پلید بیرون زآنگونه کاندرونی .

لامعی .


می به تونت کشد سر، از بستان
بنگ رویت کند به گورستان .

اوحدی .


|| به مجاز به معنی دوزخ است : می بینم به چشم سر که قومی را از تون دوزخ و از دودمان سیاه ... سوی بهشت می برم . (فیه مافیه ).
- به تون ؛ به جهنم . به درک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- تون به تون افتادن ؛ دشنامی است مرده را: تون به تون بیفتند آنها که این بدعت گذاشتند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- || کلمه ٔ اهریمنی به معنی مردن . (یادداشت ایضاً).
- تون به تون افتاده ؛ دشنامی است مرده ای را. نفرینی است مرده ای را. (یادداشت ایضاً).
|| به لهجه ٔ طبری تار، مقابل پود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در اصطلاح فرش بافان تار مقابل پود. (یادداشت ایضاً).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۴ ثانیه
تون . (ع اِ) خرقه که بر آن به کجه بازی کنند. (منتهی الارب ). خرقه ای که در آن کجه بازی کنند. (ناظم الاطباء). الخرقة التی یلعب علیها بالکجة...
تون . [ ت َ وَ ] (اِ) بدن و جثه ٔ آدمی را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). در رسم الخط پهلوی تن را... نویسند و آن را بیشتر تون ۞ میخواندند. به...
تون . (اِخ ) شهری است به خراسان نزدیک قائن و از آن شهر است اسماعیل بن ابی سعد و احمدبن محمدبن احمد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ولایتی ...
تون . (اِخ ) ۞ شهری است در سوییس به ناحیه ٔ بِرن که در حوالی برکه ٔ رود آر ۞ واقع است . این شهر دارای مدرسه ٔ نظام و کارخانه ٔ لبنیات سا...
هوور/تون یا تونه نام چند نوع ماهی بزرگ اقیانوسی از خانواده تون‌ماهیان (به انگلیسی: Scombridea) است. این نوع ماهی سریع شنا می کند و سرعت حرکت آن به ۷۰ ...
تون در لهجه پارسی غور ،به معنی کون میدهد ، تون به تون ، یا ،تون به تون کردن ،دو کس را در مقابل یک دیگر قراردادن در بین دو فرد جنگجال ساختن . یا دو فرد...
پی تون . [ تُن ْ ] (اِخ ) ۞ نام ناطقی که فیلیپ مقدونی به مجمع بئوسیان فرستاد تا در مقابل دموستن معارضه کند و مانع آید که آنان تحت تأثیر...
اجاق زیر دیگ خزینه تنور زیر خزینه حمام محلی بسیار آلوده کثیف و بویناک بود برای انباشت پیخال و پهن یا علف و کهنه پارچه (درحالت استغنا چوب و ذغال) که...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ادجورث تون . [ اِ ت َ ] (اِخ ) قریه ای است از کنت نشین دوکس از اعمال ستشوستس بر جانب شرقی جزیره ٔ مارش و یناردکان . دارای لنگرگاهی و مناره ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۹/۰۳/۲۷
0
0

تون به تون شده می تواند تَن به تون شده باشد. یعنی به دَرَک واصل شده.

سیدمحمداسماعیل موسوی‌تاکامی
۱۴۰۱/۰۸/۲۵
0
0

تان (تام) در فارسی قدیم به معنی عالی، با عزت، فوق‌العاده و ... است (در مازندران این واژه رایج است حتی تنکابن در حقیقت تان‌کوه‌بن است به معنی پایین‌دست کوه عالی و ...) و می توان تون اول را همان تان دانست و به‌تون در حقیقت بی‌تان است و در مجموع به معنی عزتمندی که بی عزت شده است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.