اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تهجر

نویسه گردانی: THJR
تهجر. [ ت َ هََ ج ْ ج ُ ] (ع مص ) در گرمگاه رفتن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). در هجر (نیمروز نزدیک زوال معالظهر) سیر کردن و در آن وقت به جائی شدن . || به مهاجران مانستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تحجر. [ ت َح َج ْ ج ُ ] (ع مص ) تحجر گِل ؛ مثل سنگ سخت شدن آن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مثل سنگ سخت گردیدن چیزی . (غیاث اللغات ) (آنند...
مصطلح است رفتار کسی را که در محدوده کوچکی از فهم(چه صحیح و چه نادرست) باقیمانده(منجمد شده) و گفتمان و فهم و درک دیگری را نمیپذیرد، و مبنای نظری و عقلا...
این واژه تازى (اربى) ست و برابر پارسى آن این است : سنگمنى Sangmani (پیشنهادى-پارسى: سنگ+ من(منیدن:پهلوى: اندیشیدن) : سنگ اندیش ، متحجر ) ، سنگ اند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.