اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تهماسب

نویسه گردانی: THMASB
تهماسب . [ ت َ ] (اِخ ) دارنده ٔ اسب فربه یا دارای اسب زورمند. توماسپ ۞ = تهماسپ = طهماسپ . یکبار در اوستا در فروردین یشت فقره ٔ 131 یاد شده است «تاء» یا «طاء» در این نام باید به ضم تلفظ شود. از آنکه آن رابه فتح خوانند نظر به «تاء» در نامهای تهمتن و رستهم = رستم و گستهم است . اما تهم در این سه نام از تخم ۞ می باشد که به معنی دلیر و پهلوان است . نگاه کنید به یشتها ج 2 صص 46-49. (فرهنگ ایران باستان ص 228). رجوع به تهم و تهمتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شاه طهماسب اول . [ طَ س ِ ب ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان سلسله ٔ صفوی است . رجوع به طهماسب (شاه ... اول ) در لغتنامه شود.
شاه طهماسب ثانی . [ طَ س ِ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی دیگر از پادشاهان سلسله ٔ صفوی . رجوع به طهماسب (شاه ... دوم ) در لغتنامه شود.
ییلاق طهماسب کندی . [ ی َی ْ / ی ِی ْ طَ س ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آواجیق بخش حومه ٔ شهرستان ماکو، واقع در 34هزارگزی باختر ماکو، با 1...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.