تهیئی
نویسه گردانی:
THYʼY
تهیئی . [ ت ُ ] (حامص ) کاواکی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خلاف پری : بباید دانست که باد یا اندر تهیئی اندامی تولد کند چون معده ... و یا اندر میان طبقه ها و لیفهای اندامی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). علامت وی آن است که صرع وقت سبکی و تهیئی معده افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). دارو که مقصود از آن کشتن و اسهال کردن کرمان بود، بر تهیئی شکم و گرسنگی باید خورد و اولیتر آن بود که اول دو روز شیر تازه خورد و بدان قناعت کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۷ ثانیه
تهییی ٔ. [ ت َ ] (ع مص ) تهیئة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). راست و نیکو کردن کار را. (ناظم الاطباء). رجوع به تهیئة شود.