تیرکش . [ ک َ ] (اِ مرکب ) تیردان را گویند و ترکش مخفف آن است . (برهان ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). از تیر (سهم )+ کش = تیرکش و در ایتالیائی «تورکاسو»
۞ . (حاشیه ٔ برهان چ معین )
: ز صیدگاهی صیدی نکرده ام چه کنم
دمی که تیرکشم پر بود کمان خالی .
مسیح کاشی (از آنندراج ).
|| به معنی سوراخی که در دیوار قلعه و قصر ملوک برای انداختن تیر و بندوق به جانب دشمن ، می سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سوراخی در دیوار قلعه برای انداختن تیر و گلوله به جانب دشمن . (ناظم الاطباء)
: قصر ترا برج کمان تیرکش
شیشه ٔ آن نه فلک شیشه وش .
میرخسرو (از آنندراج ).