اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تیره بخت

نویسه گردانی: TYRH BḴT
تیره بخت . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) بدبخت وسیاه بخت . (ناظم الاطباء). تیره روز. شقی :
یکی را چنین تیره بخت آفرید
یکی را سزاوار تخت آفرید.

فردوسی .


وزآن پس بدو گفت کای تیره بخت
رسانم ترا من به تاج و به تخت .

فردوسی .


مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش
که تیره بختی اگر هم بر این نسق مردی .

سعدی (گلستان ).


رجوع به تیره بختی و تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.