اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تیز گردیدن

نویسه گردانی: TYZ GRDYDN
تیز گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تند و بران شدن لبه یا نوک چیزی مانند شمشیر و نیزه و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). || خشمگین و قهرآلود گشتن . (ناظم الاطباء). کنایه از خشمگین و قهرآلود شدن باشد. (برهان ) (آنندراج )(از انجمن آرا) (از فرهنگ فارسی معین ) :
سخن گوی و بشنو از ایشان سخن
کس ار تیز گردد تو تیزی مکن .

فردوسی .


وگر تیز گردد گشوده ست راه
تهمتن هم ایدر بود با سپاه .

فردوسی .


رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.