تیمور
نویسه گردانی:
TYMWR
تیمور. [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) امیر. نخستین پادشاه گورکانی و مؤسس سلطنت این سلسله که از 771 تا 807 هَ . ق . در بیشتر ممالک آسیا با کمال قدرت و عظمت پادشاهی کرد. (ناظم الاطباء). نام پادشاه مشهور است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سردار و پادشاه بزرگ مغول (736-807 هَ . ق .) است . وی پسر امیر ترغای بود و در ترکستان و میان طایفه ٔ برلاس پرورش و در سواری و تیراندازی مهارت یافت . در جوانی حکومت شهر کش به او واگذار شد و پس از ازدواج با دختر خان کاشغر او را گورکان ؛ یعنی داماد نامیدند. در جنگ با والی سیستان نیز چند زخم برداشت و دو انگشت دست راستش افتاد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر می لنگید و بدین جهت او را تیمور لنگ خواندند. وی در سن 24 سالگی نامبردار شد و ده سال بعد هنگامی که رقیب خود امیرحسین رامغلوب و مقتول ساخت به لقب صاحبقران ملقب گردید. تیمور بین سالهای 733 و 781 هَ . ق . چهار بار به خوارزم لشکر کشید و عاقبت آنجا را ویران کرد. دشت قپچاق ومغولستان را فتح نمود و در 782 پسر چهارده ساله ٔ خودمیرانشاه را با سپاهی مأمور تسخیر خراسان کرد و خود نیز بدانان پیوست . نیشابور و هرات را گرفت و در هرات از کله های مردم مناره ها ساخت . سپس مازندران را که تا سال 750 بدست ملوک باوند بود تسخیر کرد و در یورش سه ساله که از 788 تا 790 طول کشید آذربایجان ، لرستان ، ارمنستان ، گرجستان و شروان را مسخر کرد و در اصفهان با هفتاد هزار سر بریده مناره ها ساخت . سپس به شیراز شتافت و آن را تسخیر کرد. در سال 793 خوارزم راقتل عام نمود. یورش پنجساله ٔ وی بین سالهای 794 تا 798 هَ . ق . صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهری را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود داد. سپس مسکو را مسخر ساخت و در سال 801 هندوستان را فتح کرد و صدهزار تن بکشت . تیمور پس از تقسیم شهرها و نواحی به سمرقند بازگشت . لشکرکشی وی را به ایران که از 802 تا 807 هَ . ق . طول کشید یورش هفت ساله گویند. در 803 با عثمانیان جنگ کرد و چند شهر را گرفت . در همین هنگام سفرائی به مصر فرستاد ولی چون نتیجه نگرفت ، مصمم شد به مصر حمله کند و حلب و دمشق و سپس بغداد را تسخیر کرد. در سال 804 بایزید سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد. و سپس قصد فتح چین نمود و بکنار سیحون رسیدولی در اترا بیمار شد و در سال 807 هَ . ق . به سن 71 سالگی درگذشت . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 و 4 و عجائب المقدور فی تاریخ تیمور چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب و تزوکات تیموری شود.
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تیمور. [ ت ِ ] (اِ) این لفظ ترکی است به معنی فولاد و چون در ترکی قاعده ای است که بعد از حرف مضموم «واو»، بعد مفتوح «الف »، و بعد مکسور «یا...
تیمور. (اِ) تیمورِه . سنگی که در شکم بعضی حیوانات تولید می گردد و آن را مانند فادزهر استعمال می کنند. (ناظم الاطباء).
تیمور. [ م ُ ] (اِخ ) ۞ جزیره ای از مجمعالجزایر سُند (جزایر مالزی ) که در مشرق جزیره ٔ فلورِس واقع است که میان کشورهای اندونزی و پرتقال تق...
تیمور: این نام در اوستایی تَخمارت taxmArt و به معنی با دلاوری تازنده، با شجاعت حمله کننده می باشد؛ از این واژه ی اوستایی، دو نام ساخته شده است: تیمور ...
آی تیمور. [ ت َ ] (اِخ ) از سربداران ، نامش محمد، و او پس از وجیه الدین مسعود امارت یافت (744-746 هَ .ق .).
تیمور لنگ . [ت َ / ت ِ رِ ل َ ] (اِخ ) رجوع به تیمور (امیر) شود.
تیمور ملک . [ ت َ/ ت ِ م َ ل ِ ] (اِخ ). توقتمش خان ، بیست و دومین پادشاه دشت قپچاق از اولاد جوجی خان بن چنگیز است وی امیر تیمور گورکان را یا...
تاش تیمور. [ ت َ ](اِخ ) از امرای عصر سلطان ابوسعید بود در خراسان با «ناری طغای » همدست شد و به قتل خواجه غیاث الدین وزیر اقدام کردند ولی تو...
تاش تیمور. [ت َ ] (اِخ ) اتابک شیخ حسن بزرگ پسر امیرحسین گورکان جلایر بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 228 شود.
خان تیمور. [ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از فرماندهانی است که اولجایتو برمیسره ٔ لشکر خود در لشکرکشی بجانب شام تعیین کرد. امیر اولجایتو در سنه ٔ 712...