ثابری
نویسه گردانی:
ṮABRY
ثابری . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به زمینی در شعر. (مراصد).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
صابری . [ ب ِ ] (اِخ ) او از مردم استانبول و دخترزاده ٔ ملاعرب است . وی مداومت به درس خال خود که قاضی مصر بود داشت و چون او در آب غرق شد ...
صابری . [ ب ِ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن احمدبن ابی القاسم ، مکنی به ابی المظفر. رجوع به محمد... شود.
صابری . [ ب ِ ] (اِخ ) یوسف بن محمدفقیمی ، مکنی به ابی المعالی . رجوع به یوسف ... شود.
صعبری . [ ص َ ب َ ] (ع ص ) چابک و زیرک . (مهذب الاسماء).
غدیر صابری . [ غ َ ب ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان چارکی بخش لنگه ٔ شهرستان لار است و در 114هزارگزی شمال باختری لنگه در دامنه ٔ شمالی کوه بهمن ...