ثأب
نویسه گردانی:
ṮAB
ثأب . [ ث َءْب ْ ] (ع اِ) ثوباء. خامیاز. خامیازه . خمیازه . دهن دره . دهان دره . آسا. فاژ. باسک . کهنزَه . بیاستو. هاک . فاژه . آهنیابه .
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صعب . [ ص َ ] (اِخ ) قلعه ای است از قلاع خیبر که به سال هفتم هجری سپاهیان اسلام در نبرد خیبر آن رابگشادند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج...
صعب . [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن .(منتهی الارب ). مخلافی است به یمن . (معجم البلدان ).
صعب . [ ص َ ] (اِخ )ابن جثامةبن قیس اللیثی از شجعان صحابه است و در جنگهای عصر پیغمبر (ص ) حاضر بود و در فتح اصطخر شرکت داشت و در حدیث روز ...
صعب . [ ص َ ] (اِخ ) ابن سعدالعشیرةبن مالک ، از کهلان ، از قحطانیة. جدی جاهلی است . (الاعلام زرکلی ص 432).
صعب . [ ص َ ] (اِخ ) ابن عجل بن لجیم بن صعب بن علی از بکربن وائل جدی جاهلی است . از پسران او اسود عنسی است . (الاعلام زرکلی ص 432).
صعب . [ ص َ ] (اِخ ) ابن علی بن بکربن وائل از عدنانیة جدی جاهلی است . عکابة و لخم ومعاویة از فرزندان وی هستند. (الاعلام زرکلی ص 432).
سعب . [ س َ ] (ع ص ) هر چیز لزج که روان و دراز باشد از شراب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کشک ساب . [ ک َ ] (نف مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) کشک سا. رجوع به کشک سا شود.
پدر سگ صاب=پدر سگ صاحاب/صاحب. ناسزائی با صبغه مطایبه، رنجش و شکوه و ملامت در گویش تهرانی. چیزی تا حدودی شبیه لا مَصَّب=لا مذهب، صاب مرده=صاحب مرده.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ سخت گذر saxtgozar؛ 2ـ ترفنج tarfanj (دری) 3ـ اتیتار átitâr (سنسکریت: átitâra) همتای پارسی این دو واژ...