ثأر
نویسه گردانی:
ṮAR
ثأر. [ ث َءْرْ ] (ع مص ) کشتن کشنده را. طلب کردن خون مقتولی را. ادراک ثأر. || لاثأرت فلاناً یداه ؛ نفع مرساناد او را دو دست وی .
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
سار. (اِخ ) ۞ رودخانه ای است که در مناطق مرزی آلمان و فرانسه جریان دارد و پس از طی مجرائی بدرازای 240 هزارگزی به رودخانه ٔ موزل می پیو...
سار. (اِخ ) ۞ ناحیه ای است بین فرانسه و آلمان ، و محدود است از شمال و شمال غرب به فرانسه و از مشرق و جنوب و جنوب غرب به آلمان . به م...
صار. [ صارر ] (ع ص ) درخت بسیارشاخ درهم پیچیده ٔ پیوسته سایه . (منتهی الارب ).
صار. (اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید : تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم و قنعَ فی عجاجتهن صار.(معجم البلدان ).
صعر. [ ص َ ع َ ](ع مص ) کژ کردن رخسار از کبر. || کوچک شدن سر. || خوردن صعاریر را که صمغی است . (منتهی الارب ). || (اِمص ) کجی روی یا ک...
سعر. [ س َ ] (ع مص ) افروختن آتش . (المصادر زوزنی ). || گرم کردن جنگ . (آنندراج ). جنگ انگیختن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || ب...
سعر. [ س َ ع ِ] (ع ص ) دیوانه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
سعر. [ س ُ ع ُ ] (ع اِمص ) دیوانگی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || کولی . || کندی ذهن . || رنج و عذاب . (...
سعر. [ س ُ ] (ع اِمص ) گرمی آتش . || گرسنگی یا سختی گرسنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سخت آزمندی گوشت . || نقل ک...
سعر. [ س ِ ] (ع اِ) نرخ . ج ، اسعار. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(آنندراج ). نرخ هر شیئی که فروخته میشود. (غیاث ).