 
        
            ثریا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ṮRYA
    
							
    
								
        ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) الهانی بن  احمد. محدث  است .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (ع  ص ، اِ) مصغر ثروی .  ||  (اِخ ) پروین   ۞  پرن . پرند. پرو. پروه . رَفه . رَمه . نرگسه . نرگسه ٔ چرخ . نرگسه ٔ سقف  لاجورد....
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) نام  چاهی  است  در مکه  از بنی تمیم بن  مره .  ||  آبهائی است  از بنی محارب  در شعبی .  ||  آبی  است  از بنی ضباب  در حم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) نام کتابی  است  که  مؤلف  آن  شناخته  نشد. ابوریحان  بیرونی فقره ای  از آن  نقل  کرده  است . (کتاب  الجماهر ص 191).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه از اساس پارسى ست و از واژه پارسى باستان سوریا Suria به معنى ایزد خورشید و سرزمین آشوریان برداشته شده و تازیان (اربان) آن را معرب ساخته و گفته...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریاء. [ ث ُ رَی ْ یا ] (ع  ص ، اِ) رجوع  به  ثریا شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریاء. [ ث َ ] (ع  اِ) خاکی  که  اگر تر گردانند چسبنده  نگردد.  ||  خاک  نمناک  و تر.  ||  نم .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا جاه . [ ث ُ رَی ْیا ] (اِخ ) تخلص  امجدعلی شاه  یکی  از حکمرانان  اوده ٔ هندوستان . رجوع  به  امجدعلی شاه  شود. (قاموس  الاعلام ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عقد ثریا یعنی خوشه ی پروین (شش ستاره که مانند خوشه ی انگور کنار هم قرار دارند ودر آسمان دیده میشوند )
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اختر ثریا. [ اَ ت َ رِ ث ُ رَی ْ یا ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از اشک  خونین  عاشقان  باشد. (آنندراج ).