 
        
            ثم 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ṮM 
    
							
    
								
        ثم . [ ث ُم ْ م َ ] (ع  حرف  ربط) حرف  عطف  است  برای  مهلت . پس . سپس . باز. پس  از آن .  ||  هم . وَ هم .  ||  ثم  ماذا؛ سپس  چه ؟ نتیجه  چیست ؟
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ثم . [ ث َم م  ] (ع  مص ) گرد کردن . فراهم  آوردن .  ||  پاسپر کردن .  ||  نیکو کردن .  ||  چیزی  به  اصلاح  آوردن .  ||  رُفتن  خانه  و جای . ||  مرم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثم . [ ث َم ْ م َ ] (ع  ق ) آنجا. ثَمَّة : هست  احول  را در این  ویرانه  دیرگونه  گونه  نقل  نو که  ثم ّ خیر.مولوی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثم . [ ث ُم م  ] (ع  اِ) قماش  مشکهای  آب  و آوندها، مالهم  ثم ّ و لا رم ّ. مایملک  ثّما و لا رَمّا، هیچ  ندارند. هیچ  ندارد.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کلاته  ثم . [ ک َ ت ِ ث ُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  پائین  رخ  بخش  کدکن  شهرستان  تربت  حیدریه . محلی دشت  و معتدل  است . (از فرهنگ  جغرافیایی  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثم ء. [ ث َ م ْ ءْ ] (ع  مص ) چرب  خورانیدن .  ||  شکستن  چنانکه  سر را.  ||  پلیدی  کردن .  ||  ترید و اشکنه  کردن  نان  را.  ||  ثم ء کماة؛ افکندن  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثم  ماذا. [ ث ُم ْ م َ ] (ع  جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) سپس  چه ؟ میخواهید چه  نتیجه  بگیرید. مقصود از این  مقدمه  چیست .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الجار ثم  الدار. [ اَ رُ ث ُم ْ مَدْ دا ] (ع  جمله ٔ اسمیه ) (مثل ) نخست  همسایه  را بشناس  سپس  خانه  بخر. نظیرالرفیق  ثم  الطریق . رجوع  به  مجمع ال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سم . [ س َ / س ُ / س ِم م  ] (ع  اِ) زهر. (برهان ). زهر قاتل . (آنندراج ) (منتهی  الارب ). زهر. ج ، سموم . (مهذب  الاسماء). السم  هو الذی  فقد المزاج ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سم . [ س َ ] (ع  اِ) تلفظ فارسی  یعنی  زهر : تفاوتست  بسی  در سخن  کز او بمثل یکی  مبارک  نوش  و یکی  کشنده  سمست . ناصرخسرو(دیوان  چ  تقوی  ص 89).اگر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سم . [ س ُ ] (اِ) سنب . سمب . پهلوی ، «سومب »  ۞ ، ارمنی  «سمبک »  ۞ ، کردی  عاریتی  و دخیل  «سیم » ۞ ، افغانی  عاریتی  و دخیل  «سوم »  ۞ ، وخی  و سری...