ثمة
نویسه گردانی:
ṮM
ثمة. [ ث ُم ْ م َ ] (ع اِ) یک مشت گیاه . || گیاه یز.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ثمة. [ ث َم ْ م َ ت َ ] (ع ق ) آنجا. ثم ّ.
ثمة. [ ث َم ْ م َ ] (ع مص ) مرمت و نیکو کردن .
ثمة. [ ث ِم ْ م َ ] (ع اِ) مرد پیر.
ثمة. [ ] (اِخ ) ابن لفافة العکی . ابوعبداﷲ. تابعی است .
سمة. [ س ُم ْ م َ ] (ع اِ) سفره ای است از برگ خرما که زیرخرمابن گسترند تا خرما از درخت بر وی افتد. (منتهی الارب ). || (ص ) دروغ باطل . (من...
صمة. [ ص ِم ْ م َ ] (ع ص ) مرد دلاور. دلیر. (مهذب الاسماء). || (اِ) شیر بیشه . || مار نر. || خارپشت ماده . || سربنده قارورة. ج ، صِمَم .
صمة. [ ص ِم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طفیل بن قرة القشیری از شعرای عصر اموی است و در بادیةالعراق سکونت داشت و به شام منتقل گشت ، سپس به...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سمه . [ س ِ م َ / م ِ ] (اِ) به معنی سمر باشد که دست افزار جولاهگان است ، و آن جاروب مانندی باشد که بدان آهار بر روی تاره ٔ جامه کشند. (بره...
سمه . [ س ِ م َ ] (ع مص ) داغ کردن و نشان کردن . ج ، سمات . (برهان ). داغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نشان کردن و داغ نمودن . (منتهی الارب ...