اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثؤر

نویسه گردانی: ṮWR
ثؤر. [ ث ُءْ رْ ] (ع اِ) ج ِ ثأر.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
سور دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مهمانی دادن . ضیافت کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
ثور کلاته . [ ث َ ت َ ] (اِخ ) از روستاهای استراباد. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 127).
برده سور. [ ب َدِ ] (اِخ ) رودی در آذربایجان غربی از واردات غربی دریاچه ٔ ارومیه . و آن از خاک ترکیه سرچشمه گرفته ، ناحیه ٔ کوهستانی دشت از...
بلچه سور. [ بْل ْ / ب ِ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلاترزان بخش رزاب شهرستان سنندج . سکنه ٔ آن 320 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و ل...
صور مرئیات . [ ص ُ وَ رِ م َ ئی یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صورتهای اشیاء که دیده میشود. (غیاث اللغات )(آنندراج ). آنچه دیده شود. صورتهائی ...
صور منطقه . [ ص ُ وَ رِ م ِ / م َ طَ ق َ / ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صور فلکی شود.
صور قیامت . [ رِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صوری که در قیامت در آن دمند زنده شدن مردگان را. صور اسرافیل : گر بنمایم سخن تازه راصور قیام...
صور کواکب . [ ص ُ وَ رِ ک َ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صورت ستارگان . ستارگان که مجموعی از آنها صورتی را تشکیل دهد. رجوع به صور فلکی شود.
صور علمیه . [ ص ُ وَ رِ ع ِ می ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صوری از آنچه موجود شده و خواهد شد در علم باریتعالی . بعقیده ٔ متصوفه اینهمه ...
چالی سور. (اِخ ) دهی است ازدهستان سرشیوه بخش مریوان شهرستان سنندج که در 34 هزارگزی شمال خاوری دژ شاهپور و 8 هزارگزی شمال خاوری ویله وا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۰ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.