اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثوران

نویسه گردانی: ṮWRʼN
ثوران . [ ث َ وَ ] (ع مص )ثور. برانگیخته شدن . || برخاستن گرد و دود و فتنه . برآمدن گرد و دود. || برجستن سنگ خوار و ملخ . || ظاهر شدن خون . || برآمدن گره بر اندام . || برآمدن حصبه بر اندام : ثارت به الحصبة. || بهیجان آمدن دل و روان گردیدن آب . ۞ || خاستن به سوی کسی برای زدن او. (زوزنی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سوران . (اِ) سار باشد و آن پرنده ای است سیاه رنگ و نقطه های سفید دارد و خوش آواز باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).
سوران . (اِخ ) دهی است جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد.آب آن از دو رشته چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوبات و سردرختی . شغل اه...
سوران . (اِخ ) دهی است از دهستان مشهدریزه ٔ میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. دارای 336 سکنه تن .محصول آنجا غلات ، زیره و شغل اهالی...
سوران . (اِخ ) دهی است از دهستان شاندیز بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد. دارای 104 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و بنشن . شغل اهالی ز...
صوران . (اِخ ) موضعی است در مدینه به بقیع. (معجم البلدان ).
صوران . [ ص َ ] (اِخ ) دهی است به یمن حضارمه را بین آن و صفا، دوازده میل است . (معجم البلدان ).
صوران . [ ص َوْ وَ ] (اِخ ) شهریست بحمص و جبل و گفته اند موضعی است دون دابق در طرف ریف . (معجم البلدان ).
قره سوران . [ ق َ رَ ] (اِ) امنیة. رجوع به قراسوران شود.
ختنه سوران . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جشن و احتفالی است برای سنت ختنه کردن کودکی . این کلمه از «ختنه » عربی و «سور» فارسی که آن علامت...
ختنه سوران گرفتن . [ خ َ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) جشنی است که برای ختنه کردن کودکی می گیرند. جشنی است که برای سنت کردن طفلی م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.