اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جائل

نویسه گردانی: JAʼL
جائل . [ ءِ ] (ع ص ) از: جوله . جولان زننده . جولان کننده . رجوع به جوله شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
جعیل . [ ج ُ ع َ ] (اِخ ) ابن سراقة الغفاری یا ضمری صحابی است . صاحب الامتاع الاسماع در باره ٔ او نویسد: جعیل بن سراقه مرد صالحی بود اما اسمش...
جعیل . [ ج ُ ع َ] (اِخ ) ابن علقمة الثعلبی از معاصران عبدالملک بن مروان بوده است . رجوع به عقد الفرید ج 1 ص 105 شود.
جعیل . [ ج ُ ع َ ] (اِخ ) کعب بن جعیل بن قمیربن عجرة التغلبی (متوفی در حدود 55 هَ . ق .) در روزگار خود شاعر تغلب بود و از شاعران مخضرم بود که ...
ابی جایل . [ اَ جا ی ِ ] (اِخ ) ۞ (بمعنی پدر شادی ) در بنی اسرائیل دو کس بدین نام خوانده شده اند: اول یکی از زنان داود، دوم خواهر داود، ما...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.