جابر
نویسه گردانی:
JABR
جابر.[ ب ِ ] (اِخ ) ابن طارق بن ابی طارق بن عوف الاحمسی البجلی . گاهی او را بجدش نسبت میدهند و او را جابربن عوف یا جابربن ابی طارق گویند و بخاری گوید که سند احادیث وی نزد نسائی صحیح است و ابن حبان بین جابربن طارق الاحمسی با جابربن عوف الاحمسی فرق گذاشته و گفته است که اولی ساکن کوفه بوده و دومی دارای اصحابی بود و پدر حکیم بن جابر است ، و بعضی دیگر نیز بین جابربن طارق و جابربن عوف فرق گذاشته اند ولی تمام این گفته ها وهم و غلط است و یکنفر بیش نبوده است . (الاصابة ج 1 صص 221 - 222). و رجوع به قاموس الاعلام و الاستیعاب شود.
واژه های همانند
۱۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) رعینی . پدر سعیدبن جابر است . ابن عساکر او را در تاریخ خود آورد و گوید: حضرت رسول (ص ) را درک کرده و در فتح دمشق حضور دا...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) سکری . رجوع به جابربن موهوب بن ظافربن جابربن منصور، و جابربن منصور شود.
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) سوائی . رجوع به جابربن سمرةبن جنادة شود.
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) صباح . رجوع به جابربن مبارک آل صباح شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ )صدفی . رجوع به جابربن ماجد شود.
جابر. [ب ِ ] (اِخ ) صوفی . مکنی به ابوموسی و بروایتی ابوعبداﷲ. رجوع به جابربن حیان بن عبداﷲ کوفی طرطوسی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) عبدی . رجوع به جابربن عبدالعبدی و به جابربن حارث عبدی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) عقیلی . رجوع به جابربن عبداﷲبن جابر عقیلی شود.
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) العلاف ، او را در علل ترمذی و مسند ابی یعلی از طریق ابن زبیر از عایشه رضی اﷲ عنها مرفوعاً روایتی است که : نماز گزاردن د...
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) فارسی . رجوع به جابربن یزید فارسی شود.